بی تامل بی درنگ بی اندیشه سرسری زبوده از سر دست سخن تا چند گویی از سر دست - همانا هم تو مستی هم سخن مست (نظامی) ادامه... بی درنگ بی اندیشه سرسری زبوده از سر دست سخن تا چند گویی از سر دست - همانا هم تو مستی هم سخن مست (نظامی) فرهنگ لغت هوشیار
بی تامل نااندیشیده، نیندیشیده، آنی، بلادرنگ، بلافاصله، فوراً، فی الفور، بی درنگ، سر ضرب، فوری، بدون تاخیر ادامه... نااندیشیده، نیندیشیده، آنی، بلادرنگ، بلافاصله، فوراً، فی الفور، بی درنگ، سر ضرب، فوری، بدون تاخیر فرهنگ واژه مترادف متضاد